فکر می کردم

ساخت وبلاگ

حال من چون جَعد آشفته

موی مشکینی که دور از دست یاران بود

همچو افکاری در آن شاعر

گو نیابد او نشان از نظم و معنا بود

نقطه چین حاکم ....

چون همان الفاظ مانده کنج اذهان بود


فکر می کردم...
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : ابهام, نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 22:01

تولّد   تو جاری خود چو آن شعری که مانی تا ابد پیدا در این اوراق و دفتر مشق و هر دم تازگی ها را و بی مرگ آن کلامت را تو چون رازی که سازی فاش در ابیاتی ز نورانی کتیبه ات راست و خواهد ماند آن چون ارغنون پیدا چو شعری ناب و تندر شعر نازت راست تو گرمابخش و آنی در زمستانی تو ای گرمای شب های اهورایی ندایی ه فکر می کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 3:00

ردّ پای زمان   تاریک و شب در وهم و تنها مانده یی گنگ است و خاموشی فقط پیدا و هیچ در آن اجاقی سرد و دیواری ز نم سرد است و زیرانداز تکراری چو غم شب های روانداز این متروک و سرد گاهی نمی دانی در این محنت چرا هستی ز درد   تاریک و شب در وهم و تنها مانده یی هی تیک و هی تاکی ز هم هی تیک و هی تاکی ز هم وحشت فکر می کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 3:00

حاجی فیروز   ز سالی شصت و روزی بود و روزایی که از آن مانده پایانی چو خاکستر از آن پایانِ فصلی سرد و دور از رنگ ولی تاریک و ظلمانی هوای شهر خبر می داد او از جنگ *** سری پر شور از آن کودک که شش سالی نبود از عمر او بی شک فقط رویای تحصیلی به سر او داشت و رنگارنگ و دفتر مشق و درسی شاید آن مکتب گذر او را فکر می کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 3:00

مرگ زمان زمان شاید دگر مرده است دگر مرده است و جانی بی تو اینجا نیست زمان مرده است و دل بی تاب و در تشویش و یا شاید جهان خالیست که می ترسم چنین از ساعتی بر روی دیواری در آن سو روبرو بنشسته در تاریک و تنهایی چنان زُل می زند بر چشم من گویا ز زهری متّحد با مرگ سه تا عقرب از آن آغشته نیش اینجا   و شاید فکر می کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 19:12

خون و بخیه   ساکت آنجا در کمینگاهی نشسته حادثه اتفاقی را رقم خواهد زند چون فاجعه بشکند دل از هزاران مهربان مادر بار دیگر خون بجوش آید در این رگها ز فقر تا نشان بر صورتی زخمی زند کاری خوار و خاکستر شود مادر در این دنیای بازاری   دخترک مشغولِ بازی بود و با نازی قشنگ چهار سالی رفته عمری دور از آن هر آب فکر می کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 19:12

هی تیک و هی تاکی ز هم تاریک و شب در وهم و تنها مانده یی گنگ است و خاموشی فقط پیدا و هیچ در آن اجاقی سرد و دیواری ز نم سرد است و زیرانداز و تکراری چو غم شب ها و روانداز و این متروک و سرد گاهی نمی دانی چرا هستی در این محنت ز درد تاریک و شب در وهم و تنه فکر می کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 24 ارديبهشت 1396 ساعت: 21:45

بغض جهان بغضش ترک دارد ترک دارد دگر این استخوان تا مغز و سرما حاکمی بد کین که یخ او بسته در دنیا شرف ها را و انسانیتی باقی فقط هیچ است و او عاصی در این دنیا *** جهان خونابه یی جاری و ملعون واژه یی ملموس نفس تنگ است و هق هق گریه هایی را نه بند امروز نه باقی مانده اینجا دین نه ایمانی ز سرما راست نه اح فکر می کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 16 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 12:21

زمان شاید ... زمان مرده است شاید بی تو اینجا را که می ترسم دگر از ساعتی کوچک به دیواری در آن سو روبرو بنشسته در تاریک و تنهایی چنان زُل می زند بر من که انگاری به زهری متحد با مرگ سه تا عقرب که آغشته است نیشش را چو آن حیوانِ کرکس مرگ من را انتظارش او کشد هر دم و شاید مرده اینجا هم زمان را هم،  ز فکر می کردم...ادامه مطلب
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 21:01

تنهایی

 

نبود اگر چو آن دو شاخه تازه برگ سبز

گهی ز داغ و گه همان یکی ز سرد

نبود اگر چو چای، این سیاه و چاره گر

ز تلخ و گه یکی ز نعلبکی چو قند

سراغ گیرد از چه کس

در این دیار بی کسی

سری ز درد و گه تنی ز رنج

فکر می کردم...
ما را در سایت فکر می کردم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afekrmikardam6 بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 21:01